کتاب ِ نیست - علیرضا روشن
- صبر
انتخاب نیست
اجبار است
کتاب ِ نیست - علیرضا روشن
رازی در کوچه ها
فریبا وفی
ناشر : نشر مرکز
تعداد صفحه: 183
نوبت چاپ: سوم 1388
داستان کتاب روایت دختری به نام "حمیرا"ست که برای عیادت از پدر پیر خود به نام "عبو" راهی زادگاه خود می شود. زادگاهی که با توصیف خانم وفی بیشتر تداعی کننده مناطق جنوب شرقی کشور است. فضا سازی داستان مانند بقیه کتاب های خانم وفی بسیار واقعی می نماید. به گونه ای که خواننده همراه حمیرا پرت می شود به همان سالهای قدیم و کوچه های سراسر از خاطره و حداقل برای من تداعی کننده روزهای گرم تابستان در کوچه های دوران کودکی بود.
عبو پدر خانواده شخصیتی سخت گیر و تنگ نظر دارد که کل خانواده را در تنگای خلق و خوی بد خود قرار داده است. مرد بدبینی که حتی به زن پا به سن گذاشته خود هم مشکوک است. در مقابل او "ماهرخ" مادر حمیرا قرار دارد که مانند برده ای تمامی این سختی ها را تحمل می کند تا گزندی به کانون خانواده وارد نشود و در مقابل تمامی بد خلقی های عبو کوتاه می آید.
علاوه بر خانواده حمیرا شخصیت های دیگری در داستان همراه می شوند هرچند برخی مانند دائی حمیرا از نیمه راه داستان گم می شوند ولی الباقی شخصیت ها مانند دوست حمیرا که آذر نام دارد و یا منیر که تازه وارد محله آنان شده به صورت منطقی ای در داستان تعریف شده اند.
این کتاب خانم وفی هم مانند اغلب داستان های پیشین و پسین ایشان دارای کاراکترهای بی شماری از زنانی ست که درگیر مسائل و مشکلات جامعه سنتی گذشته و حال ایران هستند.
در هر حال داستان روانی ست. خواندنش توصیه می شود.
بخشهایی از کتاب در وبلاگ ریحان