قیصر امین پور



  1. تو بیایی، همه ساعت‌ها و ثانیه‌ها
    از همین روز، همین لحظه، همین دم، عیدند

    قیصر امین پور

فروغ فرخزاد


  1. نگاه کن که غم درون ديده ام
    چگونه قطره قطره آب می شود
    چگونه سايه ی سياه سرکشم
    اسير دست آفتاب می شود
    نگاه کن
    تمام هستيم خراب می شود
    شراره اي مرا به کام می کشد
    مرا به اوج می برد
    مرا به دام می کشد
    نگاه کن
    تمام آسمان من
    پر از شهاب می شود

    تو آمدی ز دورها و دورها
    ز سرزمين عطرها و نورها
    نشانده ای مرا کنون به زورقی
    ز عاجها، ز ابرها، بلورها
    مرا ببر اميد دلنواز من
    ببر به شهر شعرها و شورها

    به راه پرستاره می کشانی ام
    فراتر از ستاره می نشانی ام
    نگاه کن
    من از ستاره سوختم
    لبالب از ستارگان تب شدم
    چو ماهيان سرخ رنگ ساده دل
    ستاره چين برکه های شب شدم

    چه دور بود پيش از اين زمين ما
    به اين کبود غرفه هاي آسمان
    کنون به گوش من دوباره می رسد
    صدای تو
    صدای بال برفی فرشتگان
    نگاه کن که من کجا رسيده ام
    به کهکشان، به بيکران، به جاودان
    کنون که آمديم تا به اوجها
    مرا بشوی با شراب موجها
    مرا بپيچ در حرير بوسه ات
    مرا بخواه در شبان ديرپا
    مرا دگر رها مکن
    مرا از اين ستاره ها جدا مکن

    نگاه کن که موم شب به راه ما
    چگونه قطره قطره آب می شود
    صراحی ديدگان من
    به لای لای گرم تو
    لبالب از شراب خواب می شود
    نگاه کن
    تو می دمی و آفتاب می شود


    فروغ فرخزاد

آلبر کامو - بیگانه



  1. همیشه روزهایی هست که انسان در آن کسانی را که دوست می داشته بیگانه می یابد ...

    آلبر کامو - بیگانه

ماهی سیاه کوچولو - صمد بهرنگی



  1. ماهی سیاه کوچولو به خودش گفت:
    مرگ خیلی آسان می‌تواند الان به سراغ من بیاید،
    اما من تا می‌توانم زندگی می‌کنم. 
    نباید به پیشواز مرگ بروم. 
    البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شدم که می شوم مهم نیست.
    مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد.

    ماهی سیاه کوچولو - صمد بهرنگی

حمید مصدق



  1. گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت
    سالها هست که از دیده‌ی من رفتی لیک
    دلم از مهر تو آکنده هنوز 
    دفتر عمر مرا
    دست ایام ورقها زده است
    زیر بار غم عشق
    قامتم خم شد و پشتم بشکست
    در خیالم اما
    همچنان روز نخست
    تویی آن قامت بالنده هنوز 
    در قمار غم عشق
    دل من بردی و با دست تهی
    منم آن عاشق بازنده هنوز 
    آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
    گر که گورم بشکافند عیان می‌بینند
    زیر خاکستر جسمم باقیست
    آتشی سرکش و سوزنده هنوز 

    حمید مصدق

بادبادک باز - خالد حسینی



  1. گفت خیلی میترسم، گفتم چرا ؟ گفت چون از ته دل خوشحالم...
    این جور خوشحالی ترسناک است…پرسیدم آخر چرا ؟
    و او جواب داد وقتی آدم این جور خوشحال باشد سرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد!

    بادبادک باز - خالد حسینی

سال بلوا - عباس معروفی


  1. چرا هرکس که به های و هوی دنیا دل نمی‌دهد می‌شود بی سر و پا؟

    سال بلوا - عباس معروفی

محمدعلی بهمنی



  1. نه از خودم فرار کرده ام
    نه از شما
    به جستجوی کسی رفته ام که
    مثل هیچ کس نیست 
    نگران نباشید
    یا با او
    باز می گردم
    یا او
    بازم می گرداند
    تا مثل شما زندگی کنم.

    محمدعلی بهمنی

سيد علي صالحي





  1. کم نيستند شادي‌ها
    حتي اگر بزرگ نباشند
    آنقدر دست نيافتني نيستند
    که تو عمري‌ست
    کز کرده‌اي گوشه جهان
    و بر آسمان چوب خط مي‌كشي به انتظار
    حبس ابد هم حتي ، پايان دارد
    پاياني بزرگ و طولاني
    چه آسان تماشاگر سبقت ثانيه‌هاييم
    و به عبورشان مي‌خنديم
    چه آسان لحظه‌ها را به کام هم تلخ مي‌کنيم 
    و چه ارزان مي‌فروشيم لذت با هم بودن را
    چه زود دير مي‌شود
    و نمي‌دانيم که ؛ فردا مي‌آيد
    شايد ما نباشيم 

    سيد علي صالحي

اورهان ولی - ترجمه: احمد پوری



  1. زنان زیبا فکر می‌کنند 
    اشعار عاشقانه‌ام برای آن‌هاست 
    اما چه عذابی‌ست می‌بینم شعر می‌گویم 
    تا بیکار نباشم 

    اورهان ولی - ترجمه: احمد پوری

ریل ها دوربرگردان ندارند - صدف درخشان



  1. خسته ام
    از
    او
    تنها ضمیر غایبی که
    مدام
    در من
    حاضر است.

    ریل ها دوربرگردان ندارند - صدف درخشان 

شازده کوچولو - آنتوان دوسنت اگزوپری



  1. آدم ها همه چیز را همین طور حاضر و آماده از مغازه ها می خرند،
    اما چون مغازه ای نیست که دوست معامله کند، آدم ها مانده اند بی دوست.

    گفت: تو اگر دوست می خواهی مرا اهلی کن
    پرسید: اهلی کردن یعنی چه؟
    گفت: یعنی ایجاد علاقه کردن و این چیزی ست که این روزها پاک فراموش شده.
    پرسید: راهش چیست؟
    گفت: باید صبور باشی... خیلی صبور.

    شازده کوچولو - آنتوان دوسنت اگزوپری

مجموعه شعر عروس شعر جهان- کورش مهربان



  1. آنقدر دوستش دارم
    که جنگ، کشتن را
    آ‌نقدر دوستش دارم
    که زخم، خوردن را
    آ‌نقدر دوستش دارم
    که درد، مردن را
    و آ‌نقدر دوستش دارم
    که احساس می‌کند
    دوستش ندارم!

    مجموعه شعر عروس شعر جهان- کورش مهربان

اشتهای آمریکایی - جویس کرول اوتس



  1. ما به آنچه حقیقت است اعتقاد نداریم بلکه به چیزی باور داریم که دوست داریم به عنوان حقیقت درکش کنیم. 

    اشتهای آمریکایی - جویس کرول اوتس

باب مارلی





  1. واقعیت این است که هر کسی آزرده ات خواهد کرد، فقط باید کسانی را پیدا کنی که ارزشِ تحمل رنج را داشته باشند .! 

    باب مارلی

فریدون مشیری



  1. اي آخرين رنج!
    من خفته‌ام بر سينه‌ي خاك،
    برباد شد آن خاطر از رنج خرسند، 
    اكنون تو تنها مانده‌اي، اي آخرين رنج!
    برخيز، برخيز، 
    از من بپرهيز، 
    برخيز، از اين گور و وحشت‌زا حذر كن.
    گر دست تو كوتاه شد از دامن من؛ 
    بر روي بال آرزوهايم سفركن.
    با روح بيمارم بياميز، 
    با عشق ناكامم بپيوند!

    فریدون مشیری

پل چوبی - مهدی کرم پور





  1. روزی که فکر کردی یکی رو از ته دل دوست داری ولش نکن... ممکنه دوباره تکرار نشه... آدم وقتی تو سن‌ و سال توئه فکر می‌کنه همیشه براش پیش می‌یاد... باید ده پونزده‌ سال بگذره که بفهمی همون یه بار بوده... که حالِت با چیز دیگه‌ای خوب نمی‌شه ... عشــــق یعنی حالِت خــــوب باشه.

    پل چوبی - مهدی کرم پور

خورخه لوئیس بورخس



  1. همیشه توان این را داشته باش
    تا از کسی یا چیزی که آزارت میدهد 
    به راحتی دل بکنی ...

    خورخه لوئیس بورخس

سال بلوا - عباس معروفی





  1. توی این مملکت هرچیزی اولش خوب است، بعد یواش یواش بهش آب می‌بندند، خاصیتش را از دست می‌دهد، واسه‌ی همین هست که پیشرفت نمی‌کنیم.

    سال بلوا - عباس معروفی

پوریا عالمی



  1. مادر تماس گرفت و گفت: به خدا ازت راضی نیستم تهران را بفروشی. 
    گفتم: خیابان ولیعصرش را باز کردم. نگه داشتم. 
    گفت: خیابان ولیعصر به چه دردم می‌خورد؟ وقتی بروم بالا، نرسد به سر پل تجریش، که یک کاسه آش سیدمهدی بگیرم و بروم توی امامزاده و جای خالی چنار قدیمی را تماشا کنم. ولیعصر را می‌خواهم چه کار؟ وقتی ته‌اش نرسد به میدان راه‌آهن و نشود سوار قطار شو و رفت سفر. اگر راه‌آهن نمی‌خورد به ولیعصر، چطور دیانا این‌بار می‌آمد توی راه‌آهن دنبالم، حواست نیست پوریا؟ دیانا آمده راه‌آهن دنبال مادربزرگش، اگر راه‌آهن نبود، چطور می‌آمد دنبالم وقتی که من از قطار پیاده می‌شدم؟ 
    بعد چطور از توی ولیعصر ما می‌توانستیم بپیچیم توی کریمخان؟ چطور از نوبل شیرینی می‌خریدیم برای چای عصر؟ چطور تهران را فروختی پسر؟ حالا ما چطور زندگی کنیم؟ 

    باید تماس بگیرم با خریدار که ببینم تهران را پس می‌دهد؟ 

    پوریا عالمی

مجموعه اصراری که نمی دانی- طیبه حسین زاده



  1. دیگر صدایت نمی زنم
    می ترسم اسمت را عوض کرده باشی 
    و صدایم 
    روی شانه ی غریبه ای 
    از من دور شود .

    مجموعه اصراری که نمی دانی- طیبه حسین زاده 

منیره حسینی



  1. دلم که می گیرد
    باران می بارد
    و باران
    چه هق هق زنانه ای دارد

    منیره حسینی

محمدعلی بهمنی



  1. بگذارید اگر هم نه بهاری، باشم 
    شاعر سوخته گلهای سحاری باشم 

    می توانم که خودم را بسرایم هرچند،
    نتوانم که همانندِ قناری باشم 

    معنی پیر شدن ماندنِ مردابی نیست 
    پیرم، اما بگذارید که جاری باشم 

    کاری از پیش نبردم همه ی عمر ولی
    شاید این لحظه ی نایافته، کاری باشم 

    همچنان طاقت فرسوده شدن با من نیست 
    نپسندید، که در لحظه شماری باشم 

    همه ی درد من اینست که می پندارم 
    دیگر ای دوست من، دوست نداری باشم!

    مرگ هم لحظه ی بایسته یی از زندگی است
    کاش شایسته ی این خاکسپاری باشم!

    محمدعلی بهمنی

سلوک - محمود دولت آبادی





  1. تا چه مایه اندوهناک و دشوار می تواند باشد عالم
    وقتی تو هیچ بهانه ای برای حضور در آن نداشته باشی ...

    سلوک - محمود دولت آبادی

مجموعه داستان زمین پست، هرتامولر



  1. در میان حاضران آدم‌های سیگاری غایبی هستند دائم در حال دود کردن، و غیر سیگاری هایی که دود نمی کنند و همیشه در خوابند، الکلی ها، به قول ما روستایی ها، در زیر میز چند شیشه دارند، و غیر سیگاری ها و غیر الکلی ها کودنند، یا به قول ما روستایی های محترم و نجیب، آنها فقط تظاهر به گوش دادن می کنند، اما در واقع دارند به چیزهای دیگری فکر می کنند، حال اگر اصلاً فکر هم بکنند.
    *
    (مجموعه داستان زمین پست، هرتامولر، ترجمه رباب محب، انتشارات بوتیمار)

من گنجشک نیستم-مصطفی مستور



  1. یک گره ذهنی پیچیده رو تصور کن که هرچی بهش فکر میکنی نمیتونی از منطقش سر در بیاری و یه جورایی به بن بست می رسی از بس که بهش فکر میکنی، حالا یهو یه جمله از یه آدمی که ممکنه اصلا انتظار نداری حتی بدون اینکه از گره ذهنی تو خبر داشته باشه یه تلنگری بهت می زنه که یهو یه لامپ بالاسرت روشن میشه،یهو ته دلت خنک می شه،یهو این پازل حل میشه،شکل دومینو آشکار میشه و گره باز می شه...کاملا اتفاقی.کاملا اتفاقی؟!...خدا می دونه

    من گنجشک نیستم-مصطفی مستور

شوهر آهو خانم - علی محمد افغانی





  1. فاصله هـا هیچ وقـت دوسـت داشتـن را کمرنـگ نمی کننـد،
    بلکـه دلتنگـی را بیشتـر میکنند!

    شوهر آهو خانم - علی محمد افغانی

پابلو نرودا





  1. به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری
    و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی
    چون زمانی که از دستش بدی
    مهم نيست که چقدر بلند فرياد بزنی
    او ديگر صدايت را نخواهد شنيد

    پابلو نرودا

فروغ فرخزاد



  1. همه می ترسند
    همه می ترسند
    اما من و تو
    به چراغ و اب و آینه پیوستیم و نترسیدیم

    فروغ فرخزاد

سید محمد مرکبیان



  1. روی میز
    گزینه‌ی دوست داشتن هم بود
    من دستانت را برداشتم.


    سید محمد مرکبیان

زندگي جنگ و ديگر هيچ - اوریانا فالاچی





  1. وقتی کسی را دور انداختيم ديگر نبايد سعی کنيم اشتباهاتش را تشريح کنيم , وقتی دنبال چراهای اشتباهات او مي رويم که هنوز او را کاملا دور نينداخته باشيم...

    زندگي جنگ و ديگر هيچ - اوریانا فالاچی

یاور مهدی پور



  1. دوست داشتن
    یعنی
    تمام ِ راه را بی آنکه دانسته
    شنیده
    و دیده باشی
    رفته ای
    و به او رسیده ای
    که همراه ِ تو نیامده بود

    یاور مهدی پور

مردی با کبوتر - رومن گاری



  1. میخواهید بدانید چرا واکسی شده ام ...؟
    خیلی ساده است، خواستم کاری بکنم تا به مردم بفهمانم
    که بیش از آنکه صاحب افکار زیبا باشند، صاحب پا هستند ...!
    بسیاری از این آدمها در این آسمانخراش این را از یاد برده اند
    اگر مثل من روزی صد تا کفش واکس بزنند، شاید به یاد بیاورند
    که پای آدمی روی زمین است و نه در ابرها...!

    مردی با کبوتر - رومن گاری

قیصر امین پور



  1. + 8 آبان سالروز درگذشت قیصر امین پور

    من سال‌هاي سال مُردم
    تا اينكه يك دم زندگي كردم

    تو مي‌تواني
    يك ذره
    يك مثقال
    مثل من بميري؟

    قیصر امین پور

    + وبلاگ کافی کتاب شعر
    http://kafiketabp.blogfa.com/

محمدعلی بهمنی



  1. نه از خودم فرار کرده ام
    نه از شما
    به جستجوی کسی رفته ام که
    مثل هیچ کس نیست 
    نگران نباشید
    یا با او
    باز می گردم
    یا او
    بازم می گرداند
    تا مثل شما زندگی کنم.

    محمدعلی بهمنی

سيد علي صالحي



  1. کم نيستند شادي‌ها
    حتي اگر بزرگ نباشند
    آنقدر دست نيافتني نيستند
    که تو عمري‌ست
    کز کرده‌اي گوشه جهان
    و بر آسمان چوب خط مي‌كشي به انتظار
    حبس ابد هم حتي ، پايان دارد
    پاياني بزرگ و طولاني
    چه آسان تماشاگر سبقت ثانيه‌هاييم
    و به عبورشان مي‌خنديم
    چه آسان لحظه‌ها را به کام هم تلخ مي‌کنيم 
    و چه ارزان مي‌فروشيم لذت با هم بودن را
    چه زود دير مي‌شود
    و نمي‌دانيم که ؛ فردا مي‌آيد
    شايد ما نباشيم 

    سيد علي صالحي

عباس معروفی





  1. این دنیای کوچک و هفت میلیارد آدم!
    یعنی تو باور می کنی؟
    شمرده ای؟
    کی شمرده است؟
    جز سیاستمدارها
    دیده ای کسی آدم بشمرد؟
    باور نکن
    نارنجی!
    باور نکن
    سبز آبی کبود من!
    باور کن
    همه ی دنیا فقط تویی
    و برخی دوستان
    بقیه هم تکراری اند

    عباس معروفی

رومن پولانسکی



  1. -ازدواج کردی؟
    - نه
    - همجنس بازی؟
    - نه
    - پس یعنی دوست پسر داری؟
    - یه چیزی بیشتر از این حرفا.
    - شریک زندگی داری؟
    - یه چیزی کمتر از این حرفا! نمی دونم، چهل هزار سال از پیدایش زبان به دست انسان میگذره ولی هنوز هیچ واژه ای برای توضیح رابطه ای که من دارم به وجود نیومده!

    رومن پولانسکی

دير يا زود - آلبا دسس په دس



  1. در یک رابطه دو نفره وقتی دو نفر هیچ مشکلی با هم ندارند، حتما یکی از آنها تمام حرف دلش را نمی گوید .

    دير يا زود - آلبا دسس په دس

من گنجشک نیستم-مصطفی مستور



  1. یک گره ذهنی پیچیده رو تصور کن که هرچی بهش فکر میکنی نمیتونی از منطقش سر در بیاری و یه جورایی به بن بست می رسی از بس که بهش فکر میکنی، حالا یهو یه جمله از یه آدمی که ممکنه اصلا انتظار نداری حتی بدون اینکه از گره ذهنی تو خبر داشته باشه یه تلنگری بهت می زنه که یهو یه لامپ بالاسرت روشن میشه،یهو ته دلت خنک می شه،یهو این پازل حل میشه،شکل دومینو آشکار میشه و گره باز می شه...کاملا اتفاقی.کاملا اتفاقی؟!...خدا می دونه

    من گنجشک نیستم-مصطفی مستور