هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه)

 

 

چه غریبانه تو با یاد وطن می نالی
 من چه گویم که غریب است دلم در وطنم

 

هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه)

+ ششم اسفند زادروز هوشنگ ابتهاج

کانال تلگرام کافی کتاب telegram.me/kafiketab

 

 

هوشنگ ابتهاج

 

بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ میزند


رونده باش


امید هیچ معجزی ز مرده نیست


زنده باش .

 

ششم اسفند زادروز هوشنگ ابتهاج

 

 

هوشنگ ابتهاج



  1. آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
    در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

    خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
    تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت!

    هوشنگ ابتهاج

هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه)



  1. درین سرای بی کسی کسی به در نمی زند 
    به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

    هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه)

هوشنگ ابتهاج





  1. چه غریب ماندی ای دل ! 
    نه غمی ، نه غمگساری
    نه به انتظار یاری ،
    نه ز یار انتظاری
    غم اگر به کوه گویم
    بگریزد و بریزد
    که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری...


    هوشنگ ابتهاج

هوشنگ ابتهاج





  1. امشب به قصه دل من گوش می‌کنی
    فردا مرا چو قصه فراموش می‌کنی

    این دُر همیشه در صدف روزگار نیست
    می‌گویمت، ولی تو کجا گوش می‌کنی

    هوشنگ ابتهاج

    + متن کامل شعر
    http://kafiketabp.blogfa.com/

6 اسفند زادروز هوشنگ ابتهاج



در ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت متولد شد. پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود. برادران ابتهاج عموهای او بودند. هوشنگ ابتهاج دوره تحصیلات دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند و در همین دوران اولین دفتر شعر خود را به نام نخستین نغمه‌ها منتشر کرد. ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالی شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست مایه اشعار عاشقانه‌ای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خونریزی و جنگ و بحران شد، ابتهاج شعری به نام کاروان(دیرست گالیا...)بااشاره به همان روابط عاشقانه‌اش در گیر و دار مسایل سیاسی سرود. ابتهاج مدتی به عنوان مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران به کار اشتغال داشت.

منزل شخصی سایه که از منازل سازمانی شرکت سیمان است در سال ۱۳۸۷ با نام خانه ارغوان به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیده‌است. دلیل این نامگذاری، وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه‌است که سایه، شعر معروف (ارغوان)خود را برای آن درخت گفته‌است. این خانه قدمت چندانی ندارد اما از آنجاکه در زمان سکونت سایه در آن محفل ادبی بزرگان شعر و موسیقی و محل نشست‌های آنها بوده‌است دارای ارزش فرهنگی بسیار بالایی است.

سایه در سال ۱۳۴۶ به اجرای شعر خوانی بر مزار حافظ در جشن هنر شیراز می‌پردازد که دکتر باستانی پاریزی در سفرنامه معروف خود (از پاریز تاپاریس)استقبال بی نظیرشرکت کنندگان و هیجان آنها پس از شنیدن اشعار سایه را شرح می‌دهدومی نویسد که تا قبل از آن هرگز باور نمی‌کرده‌است که مردم از شنیدن یک شعر نو تا این حد هیجان زده شوند.

ابتهاج از سال۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه گل‌ها در رادیوی ایران (پس از کناره گیری داوود پیرنیا) و پایه‌گذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود.تعدادی از غزل‌ها، تصنیف‌ها و اشعار نیمایی او توسط موسیقی‌دانان ایرانی نظیرشجریان ناظری حسین قوامی اجرا شده‌است. تصنیف خاطره انگیز تو ای پری کجایی و تصنیف سپیده(ایران ایسرای امید)از اشعار سایه‌است. سایه بعد از حادثه میدان ژاله (۱۷ شهریور۱۳۵۷)به همراه محمدرضا لطفی،محمدرضا شجریان و حسین علیزاده، به نشانه اعتراض از رادیو استعفا داد.

از مهم‌ترین آثار هوشنگ ابتهاج تصحیح او از غزل‌های حافظ است که با عنوان «حافظ به سعی سایه» نخستین بار در ۱۳۷۲ به چاپ رسید و بار دیگر با تجدیدنظر و تصحیحات تازه منتشر شد. سایه سالهای زیادی را صرف پژوهش وحافظ شناسی کرده که این کتاب حاصل تمام آن زحمت هاست که سایه در مقدمه آنرا به همسرش پیشکش کرده‌است.

سایه هم در آغاز، همچون شهریار، چندی کوشید تا به راه نیما برود؛ اما، نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما، به ویژه پس از سرایش ققنوس، با طبع او که اساسا شاعری غزلسرا بود؛ همخوانی نداشت. پس راه خود را که همان سرودن غزل بود؛ دنبال کرد.

سایه در سال ۱۳۲۵ مجموعهٔ «نخستین نغمه‌ها» را، که شامل اشعاری به شیوهٔ کهن است، منتشر کرد. در این دوره هنوز با نیما یوشیج آشنا نشده بود. «سراب» نخستین مجموعهٔ او به اسلوب جدید است، اما قالب همان چهارپاره‌است با مضمونی از نوع تغزل و بیان احساسات و عواطف فردی؛ عواطفی واقعی و طبیعی. مجموعهٔ «سیاه مشق»، با آنکه پس از «سراب» منتشر شد، شعرهای سالهای ۲۵ تا ۲۹ شاعر را دربرمی‌گیرد. در این مجموعه، سایه تعدادی از غزل‌های خود را چاپ کرد و توانایی خویش را در سرودن غزل نشان داد تا آنجا که می‌توان گفت تعدادی از غزل‌های او از بهترین غزل‌های این دوران به شمار می‌رود.

سایه در مجموعه‌های بعدی، اشعار عاشقانه را رها کرد و با کتاب شبگیر خود که حاصل سال‌های پر تب و تاب پیش از سال ۱۳۳۲ است به شعر اجتماعی روی آورد. مجموعهٔ «چند برگ از یلدا» راه روشن و تازه‌ای در شعر معاصر گشود.

سایه پس از درگذشت دردناک احسان طبری در بهار ۱۳۶۸، مثنوی معروف و تاثیرگذار «قصه خون دل» را به یاد و در رثای او سرود.

در سال ۱۳۵۸ خورشیدی، هیات دبیران کانون نویسندگان ایران که عبارت بودند از باقر پرهام، احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خوئی تصمیم به اخراج هوشنگ ابتهاج، به‌آذین، سیاوش کسرائی، فریدون تنکابنی و برومند گرفتند. این تصمیم نهایتا به تایید مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران رسید و منجر به اخراج کل عناصر توده‌ای، به همراه این پنج تن، از کانون نویسندگان ایران شد.


منبع : ویکی پدیا

هوشنگ ابتهاج





  1. . . .
    نفسم می گیرد
    که هوا هم اینجا زندانی ست

    هوشنگ ابتهاج

    + متن کامل شعر
    http://kafiketabpoem.persianblog.ir/

هوشنگ ابتهاج(ه.الف سایه)








  1. بسترم صدف خالی یک تنهاییست
    و تو
    چون مروارید
    گردن آویز کسان دگری!

    هوشنگ ابتهاج(ه.الف سایه)

هوشنگ ابتهاج(ه.الف.سایه) / ایران ای سرای امید









  1. ایران ای سرای امید
    بر بامت سپیده دمید
    بنگر کزین ره پر خون
    خورشیدی خجسته رسید

    اگر چه دلها پر خون است
    شکوه شادی افزون است
    سپیده ما گلگون است، وای گلگون است
    که دست دشمن در خون است
    ای ایران غمت مرساد
    جاویدان شکوه تو باد

    راه ما، راه حق، راه بهروزی است
    اتحاد، اتحاد، رمز پیروزی است
    صلح و آزادی جاودانه در همه جهان خوش باد
    یادگار خون عاشقان، ای بهار
    ای بهار تازه جاودان در این چمن شکفته باد

    هوشنگ ابتهاج(ه.الف.سایه)

    + تصنیف با صدای استاد شجریان/ محمدرضا لطفی(آهنگساز)
    http://www.youtube.com/watch?v=iA1gKifOYxM

امیر هوشنگ ابتهاج


به سان رود 

که در نشیب دره سربه سنگ می زند
رونده باش.
امیدهیچ معجزی زمرده نیست،
زنده باش.

امیر هوشنگ ابتهاج

+ متن کامل شعر در وبلاگ کافی(کتاب)شعر
http://kafiketabpoem.persianblog.ir/

هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه)


ره چنان بسته که پرواز ِ نگه در همین یک قدمی، می ماند 

کورسویی ز چراغی رنجور قصه پرداز شب ظلمانی ست 
نفسم می گیرد که هوا هم اینجا زندانی ست

هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه)


بسترم صدف خالی یک تنهایی ست و تو چون مروارید گردن آویز کسان دگری...


هوشنگ ابتهاج