جهان هولوگرافیک
نوشته :مایکل تالبوت
ترجمه : داریوش مهرجویی
نشر کتاب هرمس
۴۴۶ صفحه
۴۹۰۰ تومان

مهرجویی در مقدمه کتاب می‌نویسد:
«کتاب جهان هـولوگرافیک را نخست چـند سـال پـیش دوست عـزیزم داریوش شایگان در سفر آمریکا کشف کرد و گویا چنان به هیجان آمده بود که چند روز بعد را فقط صرف صحبت در باب این کتاب کرده بود.
شایگان به خصو‌ص تئوری‌های دیوید بوهم‌، فیزیکدان برجسته کوانـتوم‌، و نیز کارل پریبرام‌، متخصص فیزیولوژی اعصاب‌، و مفهوم نـظم مسـتتر implicate order و نظم نامستتر explicateorder و کل جهان هولوگرافیک را جالب و هیجان‌انگیز یافته بود. آوازه ‌کتاب به زودی به خانم ‌گلی ترقی و به من هم رسید. خانم ترقی هم‌ که آن را خوانده بود مثل داریوش شایگان به سخن‌پراکنی و ابراز هـیجان پرداخت و خلاصه حسابی مرا شیفته‌ کرد.
او البته علاوه بر ایده دو نظم مستتر و نامستترکه بیشتر زنگ صدای جهان مثل‌وار افلاطون را می‌داد، از این که جهان هولوگرافیک در حالی ‌که آنجاست و دیده می‌شود، مثل تصویر سه بعدی پرنس‌ لیا در فیلم جنگ ستارگان، آنجا نیست و وقتی دستتان را از میانش رد می‌کنید هیچ ‌چـیز نـیست‌، و نـیز از بـی‌نـهایت حـوادث و موقعیت‌های شگفت‌انگیز کتاب می‌گفت و مدام به دنـبال گوش شنوا می‌گشت تا آنها را دقیق و مفصل صورت‌بندی‌ کند.
و من وقتی آن را خواندم‌، عین یک داستان شیرین هیجان‌انگیز بود که در عین حال داشت به سؤال‌های بزرگ هستی‌شناختی‌، یزدان‌شناختی و فلسفی مـن نیز جورخاصی جواب روشن امروزی می‌داد ( فارغ از رمز و راز و ابهام) که تا حدی باوریذیر می‌نمود.

البته شاید برای قوم متافیز‌یک‌زده ما که خاطره قو‌می‌مان آکنده از صورتـهای ازلی و مثالی است و چه بخواهیم چه نخواهیم دربند شهرهای خیالی جـابلقا و جابلسا و صور معلقیم و عالم مثالی را که به جد می‌گیریم نه از جنس ماده است و نه از جنس روح‌، بلکه معلق میان این دوست‌، برای ذهنیت‌هایی از این‌دست‌، این کتاب بیش‌ وکم همان مفاهیم را به زبان مدرن علمی امروزی بیان می‌کند (‌و نویسنده معتقد است برای عموم مر‌دم نوشته‌شده نه متخصصان فیزیک و فلسفه‌، و اگر خواننده بتواند سی چهل صفحة اول را تحمل کند،‌کتاب او را برده است‌) و نشان می‌دهد که معجز‌ه تولید نان در صحرای جلیله به دست عیسی مسیح‌، یـا شی‌ء‌سازی سای بابا از هیچ در فضا، با هر یک از معجزاتی که خود کتاب ‌‌به دقت و یک به ‌یک با جزئیات برمی‌شمرد. همه اینها در آن مفهوم اساسی تئوری بوهم مبنی بر ایده «‌همبستـگی ماهوی همه چیزها»‌، به خوبی می‌گنجد.

از آنجا که وجه عمیق واقعیت موجود جهان ما امواج و ذرات متحرک لامکان و ‌فرکانسهای بی‌شماری است که در هر لحظه هرجا هستند، که هم موج‌اند و هم ذره‌، و تمام جهان ما، کهکشانهای ما و حتی فضاهای خالی ما را احاطه کرده‌اند،‌ این جهانی است که در آن سنگ وکوه و خاک و آب دارای شعورند و می‌توانند آگاهانه به امواج یا ذرات ساطع‌شده از ذهن ما پاسخ دهند‌. و از طرفی آگاهی انسانی نیز علاوه بر موج می‌تواند خاصیت ذره داشته باشد و طبق قانون لامکان ذرات زیراتمی‌، می‌تواند هر لحظه هرجا باشد. جنبش فراروانـی (‌کـه برگردان خو‌بی برای واژه psychokinesis نیست‌) ، یا متحرک ساختن اشیا از راه دور، که بخوبی در ایدة همبستگی ماهوی جا می‌گرد، همر‌اه با طوماری از اعمال و کردار فراطبیعی را در این کتاب‌، نویسنده پشت‌سر هم قطار کرده است تا یکی از یکی دیگر حیرت‌آور و شگفت‌انگیزتر باشد.
جهان هولوگرافیک آن جـهانی است که هر قطعه کو‌چک و هر ذره آن قطعه‌، تمام ویژگی‌ها و اطلاعات کل را در بر دارد، یعنی تمامی محتوای کل در هر جزء نیز مستتر است‌. و این به‌واقع خصلت مغز ماست که ساختاری هولوگرافیک دارد، و خاطره و درد و تجربه و برخی چیزهای دیگر را نه‌تنها در مغز که در هر ذرة کوچک آن نیز نگهداری می‌کند و نیز همین خصلت کلـی این جـان ماست کـه جهانی هولوگرافیک است‌.

در این کتاب‌، اتفاقاً بخشی هم هست که از علما و عرفای مکـاتب عرفانی ایران و از شـهرهای خیالی‌-‌مثالی جابلقا، جابلسا و غیره سخن می‌گوید و اینکه چگونه این حکیمان بزرگ به راز آن جهان‌، یا واقعیت دیگر یعنی نظم مستتر پی برده و گاه در صور خیال و بینش اساطیری خود، یا در خوابها ر خیالهایشان آنها را به وضوح می‌دیده‌اند. بوهم معتقد است که علاره بر راقعیت آروینی (آمپربیک) موجود ‌که همان نظلم پیدا و نامستور است‌، نظم دیگری هم هست که ناپیدا و در خود پوشیده است و این همان جهان امواج و فرکانسهای تداخل‌یافته بی‌شـکل است که ما از عهدة دیدن شکل واقعـی آنها، جز از طریق ابزار ر ادوات خاص ( مغز ما ) ، برنمی‌آییم‌. ابن جهان فرکـانسها وقتی با گیرنده‌های حواس و مغز ما ارتباط برقر‌ار مـی‌کند، از میان ساختار خاص مغز ما همچون صافی گذر می‌کند و به سنگ و کوه و شن تبدیل می‌شو‌د. حال کدام ‌یک از این واقعیت‌ها واقعی‌تر است‌؟ خاصیت دیگرکتاب آن است که شاید تلنگر ناچیزی باشد به کـسانی که موج مدرنیته دل و ایمانشان را شبهه‌دار کرده و غبار شک بر آن نشانده است‌، و نـیز آنـهایی ‌که از سخنان متافیزیکـی بی‌محتوا‌ خسته شده‌اند و هنوز بر‌ای عقل و منطق انسانی احترام قائل‌اند؛ تلنگری ناچیز برای رسیدن به آگاهی‌ای هر چند محدود