«فرشتهها» و «احمق! ما مردهایم» - رسول یونان
دو کتابِ کوچکِ جیبی دارد یونان که نشر مشکی منتشر کرده است؛ «فرشتهها» و «احمق! ما مردهایم».
هر دو کتاب ۳۱ صفحه دارند و رویهم شامل شصت و دو داستانک میشوند با موضوعهای مختلف و البته بیشتر دربارهی «مرگ» هستند .
برای نمونه دو داستانک از این کتابها را، که هم پشت جلد آمده و هم عنوان کتاب از آنها گرفته شده است، بخوانید؛
گفت: من فرشتهام!
قاضی پرسید: بالهایت کو؟
گفت: بالهایم را بریدهاند!
قاضی باور نکرد. نیشخند زد و او را به جرم نداشتن کارت شناسایی به حبس محکوم کرد. وقتی میخواستند به دستهایش دستبند بزنند، ناگهان چند فرشته از پنجره آمدند و او را با خود بردند.
ساعتی بعد قاضی در کتابهای قانون دنبال مادهای میگشت که مربوط به تعقیب مجرم در آسمان باشد.
*
من نمیتوانم باور کنم. فکر میکنم همهاش خواب میبینم.
آخر چهطور ممکن است؟ مگر میشود از دیوارها عبور کرد، یا از آب گذشت و خیس نشد؟! ما تمام این کارها را کردیم، حتّی از کوه پرت شدیم و خراشی برنداشتیم.
- احمق! ما مردهایم.
منبع :