1. اگر مجبوریم
    شهر را قسمتم می کنیم
    با چراغ و چهارراه و سوت و بوق و
    گدای نژاد نزدیک و دور
    دو راهش برای سوت و رفتن و گدای نزدیک
    دو راهش برای بوق و آمدن و گدای دور

    قسمت می‌کنیم
    هوش نفتی و
    کیسه خواب تبتّ را
    تا تپه‌ها از زرد بگذرند
    زرد از صورت لزوم
    و قافیه از هلیل...

    ما به جلگه می‌رسیم
    به فرآیند برنج و علف
    به شکل باز درّه‌ها
    و در سرعت بالای سفر
    به هوش هم می‌رسیم
    در را از پیت بر می‌داریم
    بسوزد یک جا
    بندر و رگ و انار
    *
    (مجموعه شعر صرف نسکافه در مجلس ترحیم اسب-طیبه شنبه زاده-بوتیمار-به زودی در کتابفروشی‌های سراسر کشور)