درد - مارگريت دوراس
- مرد او را در آغوش گرفته بود و گفته بود دوست دارمت . زن در خيال آن روز بود . هنوز يادش بود . هر چيزي نام خاص خود دارد و آن روز همان روزي بود كه زن تصميم گرفت با مردي زندگي كند.
درد - مارگريت دوراس
+ نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۲ ساعت 22:33 توسط مریم
|