بار دیگر شهری که دوست می داشتم - نادر ابراهیمی
شاید ، شاید که ما نیز عروسک های کوکی یک تقدیر بوده ایم. ما هرگز از آن چه
نمی دانستیم و از کسانی که نمی شناختیم ترسی نداشتیم . ترس، سوغات
آشنایی هاست . هیچ پایانی به راستی پایان نیست . در هر سرانجام ، مفهوم
یک آغاز نهفته است .
چه کسی می تواند بگوید "تمام شد" و دروغ نگفته باشد .
بار دیگر شهری که دوست می داشتم - نادر ابراهیمی
+ نوشته شده در یکشنبه بیستم فروردین ۱۳۹۱ ساعت 15:3 توسط مریم
|