1. ببین!
    تو جاودانه شدی
    این قلب برای تو می تپد
    این دست ها تنت را
    به حافظه ی جانش سپرده
    این نگاه رد آمدنت را
    از ته خیابان می گیرد هر روز
    این قلم برای تو
    می چرخد هنوز
    در دلم شاعری
    همچو شمع شعله می کشد
    پروانه ی نارنجی من!
    هر قطره که می چکم
    یک شعر به دامنت می افتد
    بزن به موهات
    و راه بیفت
    می خواهم آمدنت را
    قاب کنم.

    عباس معروفی


    + وبلاگ کافی(کتاب)شعر
    http://kafiketabp.blogfa.com/